پنجشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۰ - ۱۰:۳۴
واکاوی چند معنایی در قرآن

تاریخچه بحث استعمال لفظ در بیش از یک معنا، در علم اصول به قرن دوم هجری بر می‌گردد و شافعی از علمای اهل سنت، این مساله را مطرح کرد و عنوان آن «حمل لفظ مشترک بر همه معانی آن» می‌باشد.

یکی از مباحث ارائه شده در اندیشه قرآنی، بحث پیرامون «استعمال لفظ در بیش از یک معنا می‌باشد»، سرویس علمی- فرهنگی مرکز خبر حوزه، به منظور واکاوی این بحث و ارائه معلوماتی پیرامون «کتاب چند معنایی در قرآن کریم» که عنوان کتاب برتر جشنواره کتاب سال حوزه در سال 89 در موضوع قرآنی، را کسب کرده است، گفتگویی با حجت‌الاسلام سیدمحمود ‌طیب‌حسینی انجام داده که تقدیم می‌شود.

لطفاً ابتدا در خصوص پیشینه مبحث استعمال لفظ در بیش از یک معنا صحبت کنید

مبحث «استعمال لفظ در بیش از یک معنا» از جمله مباحثی است که در  علم اصول مخصوصا معالم و کفایة الاصول مطرح شده است، مصنفین در کتب خود، به محال بودن و ممتنع بودن استعمال لفظ در بیش از یک معنا اشاره می‌کنند، با این حال لازم است در این مورد بحث شود، چون امکان دارد، استعمال لفظ در بیش از یک معنا جایز باشد.

وقتی به الفاظ شعرا و ادبا نگاه شود بیان کننده این مطلب است که استعمال لفظ در بیش از یک معنا امکان دارد حتی اگر ادله مخالفین این موضوع در علم اصول تمام باشد.

وقتی امکان این موضوع اثبات شد، می‌توان نتیجه گرفت که ممکن است خداوند، لفظی را بیان کند و از آن لفظ چند معنا را اراده کرده باشد.

* مساله استعمال الفاظ در بیش از یک معنا به ویژه در قرآن از چه زمانی مطرح شد؟

تاریخچه بحث استعمال لفظ در بیش از یک معنا، در علم اصول به قرن دوم هجری بر می‌گردد و شافعی از علمای اهل سنت، این مساله را مطرح کرد و عنوان آن «حمل لفظ مشترک بر همه معانی آن» می‌باشد و علمای اهل سنت نیز به تبع آن این عنوان را مطرح کردند.

علمای شیعه نیز از زمان تدوین کتاب این بحث را مطرح کرده‌اند مثلا سید مرتضی‌(ره) متوفای 436 در کتب اصولی خود به این بحث پرداخته است.

شیخ طوسی‌(ره) متوفای 460 هجری، به این بحث وارد شده است و زوایایی از این موضوع را برای اولین بار مطرح می‌کند.

همچنین سایر علمای شیعه نیز، به نوعی، این مساله را در کتاب‌های خود بیان کرده‌اند.

بسیاری از مفسران از قرن چهارم به بعد، «حمل الفاظ قرآن در بیش از یک معنا» را بیان می‌کنند مثلا ابوالفتوح رازی، در تفسیر روض‌الجنان خود، برای اثبات این موضوع شاهد مثال نیز از بعضی آیات قرآن بیان می‌کند ولی در دوره معاصر، محققان به این بحث نپرداخته‌اند.

*پرداختن به این موضوع چه مقدار اهمیت دارد؟

در کتاب‌های اصول فقه، ثمره عملی چندانی برای این بحث ذکر نکرده‌اند یا حتی مثالی هم برای آن ذکر نمی‌کنند مثلا صاحب معالم (حسن‌بن‌زید) مثال را با فروعات زیادی نقل می‌کند ولی مثال قرآنی برای آن نمی‌آورد و به ثمره بحث نیز نمی‌پردازد، مرحوم آخوند خراسانی نیز همین رویه صاحب معالم را دنبال می‌کند.

فقهای گذشته مثل شیخ طوسی‌(ره) در باب این موضوع، هم مثال می‌زند و هم ثمره آن را ذکر می‌کند پس می‌توان نتیجه گرفت، مثال در حوزه فقه و سایر معارف قرآن در باب این موضوع یافت می‌شود.

استعمال لفظ در بیش از یک معنا، یا تعبیری که در میان اهل سنت رایج است «حمل الفاظ قرآن در بیش از یک معنا» این است که برخی کلمات قرآن کریم را بر دو معنا حمل کنیم و این دو معنایی، زمانی صحیح خواهد بود که دو معنا با هم اختلاف داشته باشند و الّا، دو معنا صدق نمی‌کند.

کلمه‌ای که بر دو معنا حمل شود، نتیجه آن این است که دو پیام و دو حکم از یک لفظ دریافت می‌شود.

موقعی که دو حکم یا چند حکم از یک لفظ در قرآن به دست آید، این مساله باعث افزایش معارف ما از قرآن خواهد شد.

*نگاه اهل بیت (ع) به این موضوع چه بود؟

وقتی ریشه این بحث بعد از استدلال به جواز یا عدم جواز، در کلام اهل‌بیت‌(ع) جست و جو شود، به این نتیجه ختم خواهد شد که اهل‌بیت‌(ع) نیز، با توجه به همین امکان و جواز، کلماتی از قرآن را بر بیش از یک معنا حمل کرده‌اند و بر اثر این حمل، معارفی از قرآن کریم دریافت شده است این مساله، نشان دهنده این است که قرآن کریم، ظرفی است که معارف الهی را با الفاظ محدود، در معانی نا محدود، گنجانده است و به مخاطبان عرضه می‌کند.

*مقصود از حمل لفظ در بیش از یک معنا چیست؟

وقتی سخن از حمل لفظ قرآن در بیش از یک معنا، بیان می‌شود که آیا جایز است یا نه؟ معنای آن این است خدای متعال به عنوان گوینده یا آفریننده متن قرآن کریم، متنی را آفریده و خلق کرده است و به صورت وحی در اختیار بشر قرار داده است.

مخاطب وحی در درجه اول، پیغمبر و اهل‌بیت‌(ع) می‌باشند و بعد توده مردم، آنان این کلام الهی را دریافت، قرائت و به آن عمل می‌کنند، حال این سوال مطرح است این افراد، می‌توانند، الفاظ قرآن را بر بیش از یک معنا حمل کنند و بر هر دو معنا ملتزم و پایبند باشند، یا نمی‌توانند؟

بحث اول این است آیا، امکان دارد خداوند، لفظی را به کار برده باشد و این ظرفیت را به آن کلمه دهد که شنونده آن را به چند معنا، حمل کند، بحث دیگر این است آیا این مساله قابل اثبات می‌باشد یا نه؟

در پاسخ به سوال اول، باید گفت، مردم در زبان رایج، این کار را انجام می‌دهند، یعنی بشر در محاورات و مکالمات روزمره خود دست به این کار زده است در نتیجه می‌توان ادعا کرد این مساله امکان دارد.

در بحث اثبات این موضوع در روایات حضرات معصومین‌(ع) شواهدی یافت می‌شود که این مساله را اثبات می‌کند، اما در این زمینه محدودیت و شرایطی وجود دارد که به صورت مطلق نمی‌توان هر لفظ قرآن را به بیش از یک معنا حمل کرد و باید چارچوبی را در این زمینه رعایت کرد.

دسته نخست از روایات، روایاتی هستند که از چندین معصوم در تفسیر یک کلمه یا یک آیه نقل شده است، مثلا یکی از معصومین‌(ع)، در مورد کلمه‌ای یک معنا را بیان کرده است و معصوم دیگر برای آن کلمه یا آیه معنای دیگری فرموده است و سند هر دو روایت نیز صحیح می‌باشد، جمع بین این دو روایت می‌فهماند که آیه می‌تواند هر دو معنا را داشته باشد.

دسته  دیگری از روایات، روایاتی هستند که توسعه در معارف قرآن کریم را بیان کرده‌اند مثلا دو مخاطب به امام ‌(ع) مراجعه کرده‌اند و دو سوال را مطرح می‌کنند امام برای پاسخ به نیازهای معرفتی دو مخاطب، از یک آیه دو برداشت را نموده اند و یا اینکه دو امام‌(ع) این استفاده را برای نیاز دو مخاطب کرده‌اند.

دسته دیگر، روایاتی هستند بیان کننده این نکته می‌باشند که ظواهر قرآن کریم، هم برای همه مردم، قابل دستیابی است و هم برای آنها حجت می‌باشد، یعنی یک لایه‌‌ای از قرآن کریم که بر رسول خدا‌(ص) نازل شده و رسول خدا‌(ص) برای مردم تلاوت کردند، همه مردم فهم اولیه‌ای از آیات دریافت می‌کردند و این مساله را ائمه‌(ع) نیز تایید می‌کنند.

نوع دیگر روایات با ظواهر قرآن سازگار نیستند در این جا باید گفت، که آن معنا، در واقع یک برداشت دومی از الفاظ قرآن می‌باشد.

پس این مساله می‌تواند دلیل باشد بر اینکه از نظر امام‌(ع) این دسته از آیات دو معنا دارند یک معنای ظاهری که برای همه افراد قابل فهم است و دیگری، معنایی عمیق‌تر که امام‌(ع) آن را درک و بیان می‌کند.

روایاتی که بیان می‌کند، قرآن کریم بطونی دارد و الفاظ قرآن، بر چند معنا حمل می‌شود، اما علمایی مثل آخوند خراسانی (صاحب کفایةالاصول) می‌گویند: ما قبول داریم که قرآن بطون متعدد و چند معنایی دارد، اما این بطون، ربطی به استعمال لفظ در بیش از یک معنا ندارد.

*لطفاً در خصوص بطون و معانی مختلف در قرآن توضیح بیشتری بدهید؟

بطون معانی قرآن، به چند دسته تقسیم می‌شود، بخشی از معانی باطنی در مقوله چند معنایی می‌گنجد، بنابراین، معانی باطنی در برخی از روایات، معنای مستقلی در عرض معنای ظاهری است و این معنای دوم، مصداق چند معنایی و مصداق حمل لفظ قرآن در بیش از یک معنا می‌باشد.

تعریف علما از بطن قرآن، مختلف است، طبق تعریف آیت‌الله معرفت‌(ره)، معنای بطنی در عرض معنای ظاهری قرار دارد و مصداق استعمال لفظ در بیش از یک معنا می‌شود.

*مثال نخست چند معنایی در قرآن

خداوند در سوره بقره آیه 282 می‌فرماید:«» کلمه «لایُضّار» به دو معنا حمل می‌شود در یک صورت اگر «لایضار» صیغه معلوم فرض شود، «لایضار کاتب و لاشهید» یعنی «نباید کاتب و شاهد به طرفین معامله، ضرر بزنند و همان چیزی که معامله بر آن صورت گرفته است را بنویسند بدون کم و زیاد و شاهد هم به ضرر یکی از طرفین، شهادت ندهد» این معنا، همان معنای صیغه معلوم «لایضار» را می‌فهماند اما اگر «لایضار» صیغه مجهول فرض شود باید این‌طور معنا شود: «نباید به کاتب و شاهد ضرر زده شود» به این معنا چون کاتب و شهید در زمان گذشته، در مقابل کتابت و شهادت، پولی دریافت نمی‌کردند و این را وظیفه خود می‌دانستند، حال اگر کسی ‌بخواهد معامله انجام دهد حق ندارد در زمانی مثل وسط روز در اوج کاری کاتب و شاهد، معامله را انجام دهد و در این صورت کاتب و شاهد ضرر می‌بینند بنابراین در زمانی باید آنها را دعوت کرد که کار خاصی نداشته باشند.

امروزه، در مقابل حق کتابت و شهادت، حق‌الزحمه داده می‌شود اگر «لایضار» را صیغه مجهول فرض کنیم یعنی حق‌الزحمه کاتب و شاهد باید پرداخته شود تا آنها ضرر نکنند، پس در نتیجه کلمه «لایضار» اگر معلوم فرض شود یک معنا، و اگر مجهول فرض شود معنای دیگری را بیان می‌کند.

حال اگر به کلمه «لایضار» ظرفیتی داده شود که هر دو معنا را به مخاطب جمل کند در واقع، دو حکم فقهی از آیه استفاده می‌شود، یکی اینکه وظیفه کاتب و شاهد است که بیایند و معامله را درست بنویسند و شهادت دهند و حق تخلف ندارند و معنای دیگر ای که خریدار و فروشنده باید حق‌الزحمه کاتب و شاهد را بپردازند. البته لازم به ذکر است این مورد در جایی عنوان می‌شود که از اهل بیت (ع) روایتی دال بر چند معنایی قرآن نداشته باشیم.

*روایتی که اهل بیت (ع) آیاتی را به چند معنا حمل کرده‌اند

در لسان اهل بیت (ع) روایاتی وارد شده که آیات قرآن را بر چند معنا جمل نموده‌اند، مثل آیه سوره کوثر: «فصلِّ لربّک وانحر». در این آیه، خداوند به پیامبر (ص) خطاب می‌کند: حال که ما به تو کوثر را عطا کردیم هم نماز بخوان و هم نَحْر کن.

کلمه «وانحر» یک معنای مشهوری دارد که اکثر مفسران آن را بیان کره‌اند، «وانحر» یعنی، قربانی کردن شتر، مضمون آیه این است که هم عبادت بدنی (نماز) و هم عبادت مالی یعنی زکات را باید انجام دهی.

شاهد بر این مطلب این است خداوند در بیش از 30 آیه از قرآن می‌فرماید: «اقیموالصلوة و اتوالزکاة». این آیه نیز عبارت اخری نماز خواندن و عبادت مالی است که یکی از مصادیق عبادت مالی،‌قربانی کردن و مصداق دیگرش انفاق به دیگران می‌باشد.

اما اهل بیت (ع) یک معنای اضافه‌تری نیز بیان کرده‌اند، مثلاً حضرت امیرالمؤمنین (ع)، امام باقر (ع) و امام صادق (ع) می‌فرمایند که «وانحر» یعنی موقع گفتن تکبیرةالاحرام در نماز، دست‌ها تا مقابل «نَحْر»، (گردن) بالا آورده می‌شود.

پس در نتیجه «وانحر» در یک عنوان به معنای قربانی‌کردن شتر و در معنای دیگر دست‌ها را مقابل گردن بالا آوردن می‌باشد.

معنای سوم را امام محمدباقر (ع) بیان فرموده‌اند: که «وانحر» یعنی موقع نماز، راست بایست، کج نایست،‌به جایی تکیه نده. به عبارتی سینه تو برابر نحر تو باشد.

قرآن کریم به ارشاد حضرات معصومین (ع) این ظرفیت را دارد که بیش از یک معنا را داشته باشد و این بحث در پی اثبات همین موضوع می‌باشد.

هر آیه از قرآن کریم که نازل شد، یک هدفی داشت و آن هدف تمام شد، اما اگر قرآن کریم، محدود باشد، نمی‌تواند جاودانه باشد.

حضرات معصومین در روایات خود، قرآن را مثل خورشید، تعبیر فرموده‌اند، یعنی همان طور که خورشید هر روز نو به نو می‌تابد و ادامه دارد، قرآن نیز همان طور می‌تابد. «یجری کما تجری الشمس و القمر» الغیبه للنعمانی باب 7 ص 134 الحیاة ترجمه احمد آرام ج 2 ص 220

همان طور که خورشید و ماه در طول زمان جریان دارند و هر روز و شب طلوع می‌کنند، قرآن کریم نیز چنین ظرفیتی دارد.

پس در نتیجه، معارف قرآن محدود به فرض اولیه نزول نیست.

علمای علم اصول می‌گویند: احکام آیات، مختص به آن مورد نزول نیست. آن مورد نزول،‌فقط باعث نزول آیه شده است، ولی شامل همه معانی که لفظ قابل محل به آن معنا است، می‌شود و محدود به مورد نزول نمی‌باشد.

امام صادق (ع) می‌فرمایند: «اِنَّ القرآنَ نَزل علی سبعة أَحرف و أدنی ما للإمام أن یَفتی علی سبعة وجوهٍ» خصال ج 2 ص 358قرآن بر هفت حرف و معنا نازل شده است و کمترین معنا برای امام این است که آیه را به هفت وجه معنا می‌کند.

*آیا می‌توانید به یک مثال قرآنی دیگر در این مورد اشاره کنید؟

آیه دیگری که می‌توان به عنوان شاهد مثال ذکر کرد، آیه «لایمسّه الّا المطهرون» می‌باشد. اگر این آیه در سیاق آیات قبل و بعد خود، سنجیده شود، این معنا را به مخاطب ارائه می‌دهد: «ای مشرکینی که در قرآن تردید کردید و به پیامبر جنون، ساحر یا کاهن را نسبت می‌دهید، اگر با هر شیوه‌ای وحیانی‌بودن قرآن را منکر شوید و قرآن را به پیامبر نسبت دهید. بدانید که من به جایگاه ستارگان سوگند نمی‌خورم «لا أُقسم»، بیانگر تأکید است و همان کار قسم را انجام می‌دهد، این کتابی که پیامبر بر شما تلاوت می‌کند متن قرائتی گرامی است که در لوح محفوظ بوده است. «لا یمسه الا المطهرون» یعنی فرشتگانی پاک، با آن در تماس بودند و آن را از لوح محفوظ و مکنون دریافت کردند و این قرآن از جانب خداوند دو جهان بر پیامبر (ص) نازل شده است.

*معنای مشهور از این آیه

وجود روایتی از امام کاظم (ع) بیان مفسران و همچنین گفتار فقهای اهل سنت در مورد آیه «لا یمسه الا المطهرون» به این نکته دلالت دارد که: خطوط قرآن را بدون طهارت و وضو نباید مس کرد.

اگر به شیوه «قرآن به قرآن» این آیه معنا شود، معنای دیگری به دست خواهد آمد، آیه می فرماید مطهرون قرآن را مس می‌کنند و در قرآن، «مطهرون» به فرشتگان و اهل بیت پیامبر (ص) (اهل کساء) اطلاق شده است.

*معنای دیگری از این آیه

ضمیر در «لا یمسه» طبق قواعد زبان عرب باید به مرجع نزدیک برگردد و مرجع نزدیک به «لا یمسه»، «فی کتاب مکنون» می‌باشد. در نتیجه کلمه «لا یمسه» به دو معنا حمل می شود. 1- «نباید او را مس کند» و دوم «مس نمی‌کند او را» یعنی هم به معنای خبری و هم به معنای انشائی حمل شده است.

این آیه، انشایی و نهیی معنا نمی شود، چون امکان ندارد مردم کتاب محفوظ را مس کنند تا گوینده آنها را از مس کردن کتاب مکنون نهی کند.

مثل این که گفته شود کسی به ابر دست نزند. در اینجا معلوم است کسی نمی‌تواند به ابر دست بزند. پس می‌توان نتیجه گرفت غیر از اهل بیت (ع) کسی با لوح محفوظ در تماس نیست و این جمله، جمله خبریه می‌باشد و ربطی به مس قرآن پیدا نمی‌کند.

در واقع این معنا را می‌رساند که غیر از اهل بیت (ع) کسی به حقیقت قرآن آگاه نیست و این همان نکته‌ای است که علامه طباطبائی از آیه برداشت نموده است.

با چه شرایط و صوری می‌توان از آیات و کلمات قرآن، چند معنا اراده کرد؟

مفسران در صورتی قادر خواهند بود از آیه قرآن دو معنایی یا چند معنایی را استخراج کنند که شرایطی را لحاظ کرده باشند.

شرط اول این است که برداشت مفسر بر اساس قواعد زبان عربی باشد. مفسر نمی تواند خارج از این قاعده معنایی را تحمیل کند.

شرط دوم این است این دو معنایی که مفسر برداشت کرده، نباید با هم در تعارض باشند. اگر دو معنا در تعارض باشند و با هم جمع نشوند، قابل دفاع نخواهد بود و نمی‌توان کلمه را بر دو معنا حمل کرد.

سومین شرط این است معنای برداشت شده توسط مفسر نباید در تضاد و تعارض با سایر آیات قرآن باشد.

مثلاً خداوند درباره عده زنان طلاق داده شده، می‌فرماید: «والمُطلقاتُ یَتَربَصن بِأنفسهن ثَلاثة قُروء» زنان طلاق داده شده باید سه قُرء (سه پاکی) عده نگه دارند. کلمه قرء در لغت به دو معنا حمل شده است یک «زمان طهارت زن» و دیگری «زمان حیض زن».

در این آیه خداوند دستور داده است که زنان طلاق‌داده شده سه قرء عده نگه دارند.

مفسر می تواند کلمه قرء را یا به معنای حیض و یا به معنای طهارت و پاکی حمل کند، اما نمی‌تواند هر دو معنا را با هم جمع کند. چون جمع هر دو ممکن نیست و لغو می‌باشد.

البته طبق روایت حضرات معصومین (ع) مراد از «قرء» طهارت و پاکی می‌باشد.

-نظر شما در خصوص جایگاه قرآن و نیز لزوم توجه حوزه‌های علمیه و طلاب به آن چیست؟

ظرفیت حوزه در زمینه تحقیق و پژوهش بسار گسترده می‌باشد و طلاب نیز این ویژگی را در خود به خوبی نشان داده‌اند.

طلاب حوزه علمیه در زمینه قرآن‌پژوهی باید بیش از این از خود همت نشان دهند تا راه‌های گسترش قرآن در حوزه فراهم شود. همچنین اساتید تفسیر قرآن، باید اقبال بیشتری به تدریس تفسیر داشته باشند و مدیریت حوزه‌های علمیه نیز فضای لازم را جهت اساتید تفسیر ارائه دهند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha